سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در شرافت دانش همین بـس که کسی هم که آن را نیک نمی داند ادعایش می کند و هرگاه به آن منسوب گردد شادمان می شود . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 85 اسفند 19 , ساعت 10:0 صبح

این روزا دلم آروم و قرار نداره. بعضی از دوستانم، چند روزیه به مناطق جنگی سفر کرده اند. روزی که می رفتند دل منم با اونا همراه شد و انگار هر وقت خبر جدیدی برام میاره حس می کنم که منم اونجا کنار اون همه خاطرات و از گذشتگیها حضور دارم و برا درست فکر کردن و درست زندگی کردن انرژی می گیرم.

مدام می رم سراغ همراهم تا ببینم از سرزمین عشق، پیام کوتاهی رسیده یا نه. از سرزمین عاشورائیان؛ اونهایی که دنیا رو مثل خیلی از ما با حساب دو دوتا چهار نگاه نکردند و با معامله ای شیرین با خدا، اسمشون برا همیشه به نیکی جاودانه شد.
آخرین پیامی که برام از اون سرزمین مقدّس به همرام فرستاده شد؛ این بود:

«شلمچه، اربعین، شرمندگی!»

تو همین سه کلمه کلی حرف و حدیث بود که می شد خوند. و من حالا مثل اونایی که اونجا رفتند و حضور دارند به ادامه ی راهی فکر می کنم که باید با افتخار طی بشه حتی اگه تو این راه سختی و درد بخواد ما را از پا در بیاره ولی ما قوی تر از این حرفها باید باشیم که بزاریم به این راحتی زندگی کوتاه و موقتمون تو دنیا از ماها آدمهایی بی دین و سرکش در برابر دستورات خدا بسازه.

خدایا پناه می بریم به تو از دست هوا و هوسهای زودگذر دنیا! از دست هر آنچه که ما را رو حتی لحظه ای از تو دور کنه! خدایا چنان کن سر انجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار!

راستی دیشب مدام به یاد قیام امام حسین (ع) بودم و دوست دارم جمله ای که تو ذهنم گذشت شما هم بخونید:

راه امام حسین (ع) و قیام او در روز عاشورا تبدیل به کتابی عظیم گشت؛ با نوشته هایی طلایی. که هر قوم و ملّتی که در آینده آن را ورق زد متحوّل گشته و صلاح و رستگاری نصیبش شد و این نیست جز معجزه ی خون حسین (ع) در کربلا! و امروز دیگر یاران حسین (ع) در سرزمین کربلا 72 تن نیستند.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ