سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا پس از سرکشى روى به ما نهد ، چون ماده شتر بدخو که به بچه خود مهربان بود ، سپس این آیه را خواند « و مى‏خواهیم بر آنان که مردم ناتوانشان شمرده‏اند منّت نهیم و آنان را امامان و وارثان گردانیم . » [نهج البلاغه]
 
شنبه 85 دی 23 , ساعت 12:26 صبح

                                     (مباهله سند زنده ای در تاریخ اسلام)
فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ (آیه ی61- سوره ی آل عمران)

در این آیه که در شأن خانواده ی مطهر پیامبر اکرم نازل شده است منظور از ابناءنا : امام حسن و امام حسین علیهم السلام، منظور از نساءنا: حضرت فاطمه (س) و منظور از انفسنا: حضرت علی (علیه السلام) می باشد.

                                           امام حسن علیه السلام فرمودند:

مردم! ما ـ اهل بیت از فرزندان آدم و هوا و دودمان نوح و فرزندان برگزیده ی ابراهیم و تبار اسماعلیم، ما آل محمد(ص)، در میان شما همانند آسمان بلند و همچون زمین گسترده و مثل خورشید پر فروغیم. همانند درخت زیتونیم که نه به شرق مایل است و نه به غرب. درختی که ریشه اش رسول خدا(ص)است و شاخه اش علی بن ابیطالب (ع) . سوگند به خدا ما ( اهل بیت) میوه آن درختیم، پس هر کس به یکی از شاخه های آن چنگ زند نجات می یابد ( و سعادتمند است) و هر کس از‌ آن جدا شود جایگاهش آتش است). ( الرواع المختاره، سید مصطفی موسوی ، ص 72، خطبه ی 45.)

                                             (روز خانواده بر همگان مبارکباد)


جمعه 85 دی 8 , ساعت 11:21 عصر

 به نام خالق هستی بخش

با اهدای سلام

همه ی ما باید تلاش کنیم تا وظیفه ی خودمون رو در حق فرزندان خود و دیگران به خوبی ادا کنیم.

کوتاهی کردن در عاقبت به خیری کودکان آنگونه که خدا بیان نموده جنایتی بزرگ در حق آنها و خودمون محسوب میشه. 

 نباید به خاطر خوشی های لحظه ای این دنیای زود گذر، دنیای واقعی خود و کودکان دلبندمون تباه بشه!

آیا پدری و یا مادری که می گیه به فرزندم علاقه دارم ولی او را در مسیر گمراهی(انجام ندادن واجبات و ترک نکردن محرمات الهی) هدایت میکنه نسبت به علاقه ی واقعی خود به فرزندش صادقه؟!

آیا پدرها و مادرهایی که اصرار دارند دخترشون با جلوه ای بر خلاف آنچه خدا مشخص کرده در کوچه و خیابان ظاهر بشه، حدیث معراج پیامبر را نشنیدند که عاقبت این گروه از دخترا و زنان چیه و کجاست؟!

 آیا واقعاً میشه گفت اینها فرزندانشان را دوست دارند!!! 


به نظر بنده ی حقیر به اینگونه از دوستی ها می گویند دوستی خاله خرسه !


پنج شنبه 85 دی 7 , ساعت 12:28 صبح


این خاطره، اولین خاطره ی من در وبلاگمه که دوست دارم در موردش براتون بنویسم.                                                                                

یادش بخیر چند وقت پیش با همسر و فرزندم به حرم ملکوتی حضرت معصومه در شهر مقدس قم رفته بودیم. نمی دونم چرا هر وقت به این جور سفرهای زیارتی که می ریم دوست دارم خودمون سه نفر، یک شب را تا خود صبح توی صحن های ملکوتی و پر خاطره سر کنیم و بیدار بمونیم. واقعاً نمی دونم چرا ! شایدم به خاطر اینه که وقتی بر می گردیم دیگه همه ی دلتنگی ها را جا گذاشته باشیم، فقط اینو می دونم که موقع برگشتن هر چند که سبک می شیم اما باز دلمون اونجاست.
بر گردم به خاطره ای که در نظر دارم بنویسم.
این خاطره مربوط میشه به تلاشم برای پیدا کردن راهکاری تا دختر سه سالمون هم مثل ما بهترین خاطره را با خودش به ارمغان بیاره. دوست نداشتم اونو اسیر راز و نیاز ها و شب زنده داری خودمون کنم و از طرفی خیلی دوست داشتم کاری کنم که به این مکان علاقمند بشه همین طور تو فکر بودم که نگام به حوض پر از آب وسط صحن افتاد . یادم افتاد که دخترم عاشق اینه که بره تو آب بازی کنه. بدون هیچ درنگی پاچه های شلوارش را بالا زدم و اونو فرستادم توی آب. همین که می دیدم بهش خوش می گذره احساس صمیمیت بیشتری نسبت به حرم پیدا کرده بودم. مدام اسم حضرت معصومه رو برای دخترم می گفتم و در مورد قشنگ بودن حرم براش توضیح می دادم ...   همون نزدیکی ها جایی برای نشستن پیدا کردیم تا هم حواسمون به شب بیداری و عبادتمون باشه و هم به دخترمون که حالا چند تا هم بازی پیدا کرده بود و حسابی با بچه های دیگه تو آب مشغول بودند. بعد از مدتی، ناگهان دیدیم بچه ها با چشمان گریان یکی یکی از آب بیرون میاند! خوب انگار زیادی بهشون خوش گذشته بود و سر و صدای بعضی ها هم دراومده بود . ولی هر چی بود من و همسرم که راضی بودیم به دو دلیل: یکی اینکه الان که چند ماه از اون موقع میگذره هنوز دخترمون از حرم و اون شب به خوبی یاد میکنه و منتظره تا یه شب دیگه اونو به حرم حضرت معصومه ببریم و دوم اینکه اون شب دخترمون یک آیه ی زیبا را که قبلاً با معنی بهش یاد داده بودیم مدام تلاوت می کرد و اون آیه مبارک این بود:

 رب اغفرلی و لوالدی

به امید یک سفر زیارتی و پر خاطره ی دیگه به همهین زودیها (انشاءالله).


<      1   2   3   4      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ