«میلاد حضرت زینب (س) پرچمدار حجاب و عفاف بر همگان مبارکباد»
از جلوه های بارز حضور زن مسلمان، تعهّد و پای بندی به حرمت ها و احکام الله و مراعات مسائل حجاب و عفاف است. حضوری این چنین ، نشان می دهد که مشارکت زن در عرصه مبارزات و دفاع از حق ، منافاتی با فعالیت های بیرون از خانه ندارد ، به شرط آنکه حریم عفاف و حدود الهی رعایت شود و متانت مراعات گردد.
اهل بیت امام حسین (ع) در سفر کربلا ، منادی این متانت و عفاف بودند، هر چند سپاه کوفه به حریم آنان بی حرمتی کردند و در دوران اسارت ، آنان را در مضیقه ی وسایل پوشش قرار دادند، ولی همین که آن آزاد زنان از معترضان سر سخت به این بی حرمتی بودند دلیل دیگری بر اهمیّت و قداست حفظ حجاب و عفاف ، حتّی در بدترین شرایط اجتماعی و مضیقه های تحمیلی است. به چند نمونه اشاره می شود:
ام کلثوم دختر امیر المؤمنین (ع) که زنی با فصاحت و بلیغ و سخنور بود و در مدّت اسارت پیوسته با سخنانش ستم حکام را افشا می کرد ، وقتی کاروان اسرا را به کوفه وارد کردند ، در جمع انبوه حاضران به سخن پرداخت و آنان را به خاطر سستی و کوتاهی در یاری کردن امام حسین(ع) نکوهش کرد، در بدو ورود به کوفه، مردم به تماشای آنان گرد آمده بودند، ام کلثوم بر سر آنان فریاد کشید:
«ای مردم کوفه ! آیا از خدا و رسول شرم نمی کنید از این که به حرم و دودمان پیامبر نگاه می کنید؟»
پس از آنکه اوضاع کوفه در پی سخنرانی های حضرت زینب و ام کلثوم ، بحرانی شد و بیم خطر می رفت، ابن زیاد دستور داد آنان را در یکی از خانه های همسایه مسجد حبس کنند و مأمورانی را هم بر آنان گماشت ، مردم هم که آشفته حال و پریشان جمع شده بودند و عدّه ای می گریستند، حضرت زینب با صدای بلند فریاد زد: جز کنیز یا ام ولد، کسی بر ما وارد نشود، آنان نیز همچون ما اسیر شده اند و رنج اسارت را می شناسند، این کار، هم برای رعایت حریم عصمت و دوری چشم نامحرمان از ذریه پیامبر و دختران امام حسین (ع) بود و هم جلب عواطف آنان که با سختی های اسیران آشنا تر بودند و نسبت به بازماندگان شهدا خوشرفتاری می کردند.
هنگام ورود اهل بیت به شام نیز ، ام کلثوم شمر را طلبید و از او خواست که آنان را از دروازه ای وارد کنند که اجتماع کمتری باشد و سرهای مطهر شهدا را دورتر نگهدارند تا مردم به تماشای آنها پرداخته کمتر به چهره اهل بیت پیامبر (ص) نگاه کنند. شمر به لحاظ بی دینی و خباثت ذاتی دقیقاَ بر عکس خواسته او عمل کرد و اسیران را از دروازه ساعات وارد دمشق کرد.
چنین نکته ای از زبان حضرت سکینه نیز نقل شده است . سهل بن سعد وقتی اسیران را شناخت که از دودمان پیامبرند ، جلو رفت و از یکی از آنان پرسید : تو کیستی، گفت: سکینه دختر امام حسین(ع). پرسید: آیا کاری و حاجتی داری ، من سهل صحابی جدت رسول خدایم . سکینه فرمود: به نیزه داری که این سر را می برد، بگو جلوتر از ما حرکت کند تا مردم به نگاه کردن آن مشغول شوند و به حرم رسول الله چشم ندوزند . سهل بسرعت رفت و چهارصد درهم به نیزه دار داد ، او هم سر مطهر را از زنان دور برد.
نمونه بارزتر این اعتراض به این هتک حرمت و دفاع از حجاب ، در سخنان حضرت زینب (س) بود، آن حضرت در خطابه پر شور و افشاگرانه ای که در کاخ یزید ایراد نمود فرمود:
«ای یزید! آیا پنداشتی همین که ما را همچون اسیران به این شهر و آن شهر کشاندی، برای ما خواری است ؟
… ای آزاده ی آزاد شدگان فتح مکه! آیا این از عدالت است که همسران و کنیزان خودت را در پشت پرده ها قرار می دهی ولی دختران رسول خدا را (ص) را به عنوان اسیر، روانه کرده ای، پرده های حرمت آنان را دریده ، چهره هایشان را آشکار ساخته و زیر سلطه دشمنان از شهری به شهری می گردانی، آن گونه که مردم شهرها و آبادی ها و قلعه ها و بیابان ها به آنان می نگرند و دور و نزدیک ، چهره آنان را تماشا می کنند؟»اینگونه انتقادها از هتک حرمت حکومت یزید نسبت به حریم عفاف و حجاب ، نوعی حمایت از ارزشهای دینی و شؤون مقدسات و حریم حرمتهای الهی است که از زبان اسرای اهل بیت شنیده می شد. زنان پاکدامن و شجاع ایران اسلامی، در تبعیّت از این اسوه ها، هم در صحنه ی مبارزات و راهپیمایی ها و تظاهرات ضدّ طاغوت حضور فعّال داشتند، درسی که از عاشورا آموخته بودند و پیامی که عاشورا به زنان جهان، برای همیشه و همه جا دارد. در انقلاب اسلامی و دفاع مقدّس، مادران و خواهران شهدا، همچنین همسرانِ جوانِ شهیدان ِجبهه، برترین الگوهای ایمان و صبوری و افتخار به شهادت را از مکتب حماسه آفرینان عاشورایی و اهل بیت علیهم السلام گرفتند.
امام امّت درباره ی بانوان رشید و دلاور ایران اسلامی فرموده است؟
« زنان در عصر ما ثابت کردند که در مجاهده، همدوش مردان بلکه مقدّم بر آنانند.»«شما خواهران عزیز و شجاع، دوشادوش مردان پیروزی را برای اسلام بیمه کردید.»
«بانوان عزیز ما اسباب این شدند که مردان هم جرأت و شجاعت پیدا کنند.»
«من هر وقت بانوان محترم را می بینم که با عزم و اراده ی قاطع، در راه هدف حاضر به همه طور زحمت، بلکه شهادت هستند، مطمئن می شوم که این راه به پیروزی منتهی می شود.»
به راستی که میراث داری، نگهبانی از خط و خون شهدا ـ حتّی با حجاب خویش ـ تبیین اهداف و آرمان های شهیدان، صبر بر شهادت و بلا در راه خدا، همه و همه درس هایی است که بانوان ما از دختران ممتاز تاریخ کربلا یعنی زینب و ام کلثوم سلام الله علیهما آموخته اند. پیام ایشان به بانوان، دعوت به شناخت و انجام رسالت سیاسی خویش است، و پشتیبانی از مبارزه ی شهیدان، تلاش اجتماعی همراه با عفاف و پاکدامنی، شهید پروری و تربیّت نسلی شهادت طلب، تبلیغ و تبیین مرام و اهداف شهیدان، صبر بر شهادت عزیزان.همچنان که تا کنون چنین بوده است، تا آخر نیز همین درس ها و پیام ها جاودانه خواهد ماند. « ان شاء الله»
«آبرو بخش قلم»
شهادت استاد قلم شهید مطهری نزدیکه و همه ی یه جنب و جوش خاصّی دارند. ما هم تو این روزه به نوبه ی خودمون تو تداروک برنامه های خاصی هستیم که ان شاء الله تا اندازه ای بتونیم حق مطلب رو ادا کرده باشیم. تو بین کتابها و مجلاتی که می خوندم چیزای زیادی بود که به دلم می نشست و دوست دارم همشو براتون بنویسم ولی خوب می دونم نه من وقتش رو دارم و نه شاید شما حوصله ی خوندنشو. همین الان مجله ای رو مطالعه کردم که جملات زیبایی از جواد محدثی؛ از زبان قلم در وصف شهید مطهری نوشته بود که با اجازتون یه تکه اش رو براتون می نویسم:
«
با من آشنا بود. و من یار همیشگی اش بودم. انیس شبهایش در خانه، یار همیشگی اش در مسافرت، بازوی فعّالش در کتابخانه، در حوزه، در دانشکده … و … مرا خوب می شناخت و «توان» و «تأثیر» مرا می دانست. من سلاحی بودم در دست او، تیز و برّان، دو دم و نافذ. و او قلمزنی بود که با سلاح قلم، همچون یک شمشیر زن حرفه ای و سلحشور ماهرانه ضربه های کاری وارد و دلیرانه دفاع می نمود و مردانه رو در رو می ایستاد… مصمم و قاطع و امیدوار و نستوه، پا برجا، همچون کوه! … شهید مطهری، آبرو بخش قلم بود. وقتی از چلّه ی انگشتانش رها می شدم، تا نشستن بر هدف، طیرانی ملکوتی داشتم، وقتی از کمان بازوانش می پریدم، رقص کنان و عاشقانه از شوق تا نهایت می رفتم. وقتی مرا به دست می گرفت، قلمزنان دیگر، قلم را غلاف می کردند. وقتی در کف با کفایتش جای می گرفتم، «حق» خوشحال می شد که حقّش ادا خواهد شد. چه روزگار خوبی داشتم! همراه استاد…»(خواستید بقیّشو بخونید مراجعه کنید به مجله ناظر امین شماره 15)نمی دونم اگه خودم و یا یکی دیگه بخواد تقویم زندگی منو به تصویر بکشه عکس العمل دیگران در مورد اون چی می تونه باشه ولی حتماً قبول دارید که سخت ترین شرایطی که ما تو زندگی با توکّل به خدا و با سر بلندی گذروندیم جزء درخشان ترین برگهای زندگیمون محسوب خواهد شد. البته نمی خوام تو این وسط از خودم تعریف کرده باشما، ولی حقیر هم یه جورایی خودمو عادت دادم که تو اوج سختی های زندگی به شیرنی دوران پس از اون فکر کنم و همیشه این رو به دیگران هم سفارش کردم، اینکه بدونیم تحمّل خیلی از سختی ها چه سعادتهایی رو به دنبال داره یه نوع احساس باور و اندیشه ناب و زیبا، از خودش به جا میذاره. اینا رو گفتم تا بهانه ای باشه تا یه سر به تقویم زندگی استاد بزنیم و برگهای زرّین زندگیشون رو با هم بخونیم( شاید براتون جالب باشه) کسی که زندگی پر بارش به عنوان الگویی ارزنده برا نسل حاضر و آینده، حالا حالاها حرف برا گفتن زیاد داره!
گاهشمار زندگی استاد:1298ـ13 بهمن ـ تولد در فریمان (استان خراسان)
1310ـ شروع به کسب علم در نزد پدر
1311 تا 1315ـ عزیمت به حوزه ی علمیه ی مشهد و آغاز تحصیل علوم دینی
1316ـ هجرت به حوزه علمیه قم
1319ـ شرکت در درس حضرت امام خمینی (ره)
1323ـ شرکت در درس حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره)
1325ـ شرکت در درس مرحوم میرزا علی آقا شیرازی (ره)
1329ـ شرکت در درس مرحوم علامه طباطبایی (ره)
1329ـ تشکیل خانواده
1331ـ مهاجرت به تهران
1332ـ تألیف جلد نخست کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم و انتشار آن
1334ـ تدریس در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران
1334ـ شروع همکاری با مجامع اسلامی و مذهبی از طریق هدایت امور، ایراد سخنرانی، نگارش کتاب و …
1342ـ دستگیری و انتقال به زندان موقّت شهربانی در 15 خرداد
1346ـ تأسیس حسینیّه ارشاد و فعالیّت در آن جا
1348ـ دستگیری به خاطر صدور اعلامیّه مبنی بر جمع آوری اعانه برای آوارگان فلسطینی
1349ـ کناره گیری از حسینیه ارشاد
1351ـ دستگیری و بازداشت و تعطیلی مسجد الجواد
1351 تا 1353ـ سخنرانی در مسجد ارک، جاوید و غیره
1354ـ ممنوعیّت از سخنرانی و حضور بر منابر
1355ـ سفر به شهر نجف و تشرّف به محضر امام خمینی (ره)
1356ـ پایه گذاری جامعه روحانیّت مبارز تهران
1357ـ سفر به کشور فرانسه و ملاقات با امام، عهده دار شدن مسئولیّت کمیته استقبال از امام (ره)
1358ـ شهادت به دست گروهک فرقان (11 اردیبهشت 1358)
«روحش شاد و راهش پر رهرو»
پایان این پستم رو به دو حدیث زیبا در شأن مقام معلّم آراسته و خدمت شما بزرگواران تقدیم می کنم؛
رسول اکرم (ص) فرمودند: « دانش را بیاموزید، و به خاطر آن، آرامش و متانت و وقار را فرا گیرید، و در برابر کسی که دانش را از او می آموزید فروتنی و خاکساری کنید. (کنز العمال 10/141)
و نیز فرموده اند: « اگر کسی به شخصی مسأله ای بیاموزد، زمام اختیار و مالکپّت او را به دست می آورد. عرض کردند حتّی آیا او می تواند همانند برده، او را به فروش رساند، و یا از رهگذر او خریداری به عمل آورد؟ فرمود: نه؛ لکن می تواند به او امر و نهی کند». (منیت المرید، ص 103)
راستش در حال حاضر مشغول مطالعه ی بخش هایی از کتاب تعلیم و تعلّم در اسلام ( خوندنشو به شما هم توصیّه می کنم) از شهید ثانی هستم. بخش مربوط به وظایف شاگرد به استاد. اگه شد حتماً مطالبی رو ازش گلچین می کنم تو پست بعدی می نویسم.
«ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد»
اهل زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهرین. قدر گل بلبل شناسد، قدر قنبر را علی، قدر صلوات هم ......
خوب انشاء الله که مبارک باشه و به میمنت این شب و همه ی صلواتهایی که فرستاده می شه قلب امام زمان (عج) هم شاد و مسرور باشه.
متناسب با مقدمه ای که خدمتتون عرض شد مطالبی هم آماده کردم. اگه خوشتون اومد و استفاده کردید برا ما هم دعایی کنید.
اول از همه مهریه ی حوّا ؟!!!…………………………………………………………………………………….
وقتی که خداوند حضرت حوّا را آفرید؛ حضرت آدم با مشاهده ی او احساس علاقه و محبّت نمود از او پرسید که : تو کیستی؟ در این حال اثر حیا در چهره ی او ظاهر گردید و سکوت اختیار نمود. همچنین جبرئیل نازل شد و به حضرت آدم گفت: این زن حوّا است و او را خدای باری تعالی برای تو آفریده است و همواره مونس و محرم و همدم تو خواهد بود. همین که حضرت آدم این سخن را شنید و دانست این نعمت، خاصّ او آفریده شده، قصد تصرّف او را نمود. جبرئیل گفت: ای آدم، اگر او را می خواهی باید کابین داده و او را به عقد خود درآوری. حضرت آدم پاسخ داد که : تو می دانی، من چیزی ندارم تا با آن بتوانم مهریه ی او را بپردازم و او را به عقد خود در آورم. جبرئیل گفت: پس هر شب بر حبیب خدا صلوات بفرست تا حوّا بر تو حلال گردد. (احمد حسینی، فضیلت صلوات، ص138، لمعات الانوار، ص17)
ثواب صلوات قابل شمارش نیست!
!…………………………………………………………«پیامبر اکرم(ص) فرمودند: در شب معراج، چون به آسمان رسیدم، ملکی را دیدم که هزار دست داشت و در هر دست هزار انگشت. آن ملک به کمک دستها و انگشتانش مشغول حساب کردن و شمارش بود؛ از جبرئیل که مرا همراهی می کرد پرسیدم: این ملک کیست؟ و چه چیز را حساب می کند؟ جبرئیل گفت: این ملک، موکلّ به دانه های باران است. او محاسبه می کند که چند قطره باران از آسمان به زمین نازل شده است. پس من به آن ملک گفتم: آیا می دانی که از آغاز آفرینش دنیا تا کنون چند قطره باران به زمین نازل شده است؟ گفت: یا رسول الله قسم به آن خدایی که تو را به حق فرستاده، علاوه بر این که می دانم تا کنون چند قطره باران نازل شده، بلکه محلّ نزول آنها را نیز به تفکیک می دانم و از تعداد قطره های باران نازل شده بر بیابان، معمور، بستان، شوره زار و قبرستان هم اطّلاع دقیق دارم. حضرت فرمودند من از این همه دقّت در حفظ شمارش قطرات باران در تعجّب شدم. آنگاه ملک گفت:
یا رسول الله، با وجود این همه دقت و دست و انگشتان برای شمارش، هنوز در محاسبه ی یک چیز ناتوان مانده ام. پرسیدم: کدام چیز؟ گفت؟ «قومی از امّت شما که وقتی اسم مبارک شما را بشنوند صلوات می فرستند و من قدرت محاسبه ی ثواب آن صلوات را ندارم.» (مستدرک الوسایل، ج 5، ص 355)
صلوات مانع غیبت می شود!
…………………………………………………………………….روزی یکی از اولیا به حضرت الیاس و خضر (ع) شکایت برد که مردم بسیار غیبت می کنند و نصایح مرا در این زمینه نمی پذیرند و از این عمل زشت دست بردار نیستند، به من بگویید که چه باید بکنم؟ حضرت الیاس (ع) فرمودند: چاره ی کار در این است که هر گاه کسی به مجلس این گونه اشخاص برود هنگام ورود بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم و صلّ الله علی محمّد و آل محمّد» پس در این حال خداوند ملکی را بر اهل آن مجلس می گمارد که هر گاه کسی قصد غیبت کردن نماید، آن ملک او را از این عمل باز دارد و از خداوند می خواهد که آنها را از غیبت کردن باز دارد. سپس حضرت خضر (ع) فرمودند: چون کسی هنگام خروج از مجلسی بگوید، «بسم الله الرحمن الرحیم و صلّ علی محمّد و آل محمّد» خداوند ملکی را می فرستد که اهل آن مجلس غیبت آن شخص را نکنند. (فضیلت صلوات، ص92)
صلوات و مصونیّت از آتش:
…………………………………………………………………….مردی یک ماهی از بازار خرید و به خانه آورد. آن مرد برای پختن ماهی آتش افروخت و از همسرش خواست که آن را بپزد. آن زن ماهی را بر روی اجاق قرار داد ولی هر قدر بر آتش اجاق افزود و یا صبر کرد خبری از پخته شدن حاصل نشد. و آتش اصلاً به ماهی اثر نکرد و ذرّه ای از آن نپخت. مرد و زن هر دو متعجّب شده و در حیرت فرو رفتند. سپس آن مرد ماهی را برداشت و به خدمت پیامبر اکرم (ص) مشرف شد. وقتی که او قضیّه را خدمت حضرت عرض کرد، پیامبر اکرم (ص) به ماهی خطاب فرمودند: سبب این که آتش در تو اثر نمی گذارد چیست؟ آن ماهی به اذن خدای قادر و توانا و از معجزه ی حضرت رسول (ص) به تکلّم در آمد و گفت: یا رسول الله، از برکت وجود شما و خاندان شماست که آتش مرا نمی سوزاند، زیرا که من در فلان دریا شنا می کردم که روزی کشتی بزرگی از آن دریا می گذشت و شخصی از مسافرین آن کشتی بر شما و عترت شما صلوات می فرستاد. من نیز با شنیدن صدای او صلوات فرستادم و در آن حال از هاتف غیبی رسید که : ای ماهی جسد تو بر آتش حرام شد» ( خزینت الجواهر، ص 586)
یادمان باشد که ما :
آفریده شده ایم برای سبز اندیشیدن، زیبا گفتن و خوب شنیدن.
«حجاب تاج بندگی زن مسلمان در هر زمان و شرایط بوده که تضمین کننده ی سلامت و آرامش روانی، استحکام پیوند خانوادگی، ارزش و احترام زن در جامعه می باشد.»
پوشش یا حجاب، به صورتی که زیبائیها و زینت زن را بپوشاند و او را از چشم چرانی مردم هرزه و بی تربیّت، و آلودگان به شهوت حیوانی، و حالات شیطانی حفظ کند دستوری قرآنی، و قانونی الهی، و تکلیفی انسانی، و برنامه ای اخلاقی است. حجاب و پوشش اسلامی که بهترین نوع آن چادر است، چادری که یادگار منبع عصمت و عفّتی چون فاطمه (س) است، هیچ مانعی در راه دانش طلبی و رشد و کمال زن ایجاد نمی کند، بلکه او را از بسیاری خطرات و دامهایی که حیوان صفتان در راه زیبارویان، و دختران و زنان جوان قرار داده اند حفظ می کند، و پاکدامنی و سلامت و عفّت او را برای شوهرش یا اگر ازدواج نکرده برای مرد آینده اش محفوظ می گذارد... زن در عین حجاب داشتن، می تواند مدارج تحصیلی، و طریق کمالات و فضائل را بپیماید، و اینکه حجاب مانعی برای او در راه رشد و ترقّی است، وسوسه ای شیطانی، و القاء فکری غلط از جانب استعمارگران غارتگر، و دزدان ناموس و هرزه های کشور های غربی و شرقی است. گرمی خانواده ها، استحکام رابطه زن و شوهر، تداوم زندگی، آرامش قلوب مردان، ثبات دلبستگی و عشق و علاقه مرد به همسر قانونی و شرعی خود، برپائی خانه و خانواده، پا بر جائی اعتماد و اطمینان مرد به زن، همه و همه مرهون پوشش و حجاب زنان مملکت است، و اینکه مردان، زیبائی چهره و زینت و زیور زنانی غیر از زن خود را نبینند... امیر المؤمنین(ع) خطاب به حضرت مجتبی(ع) و در حقیقت به تمام مردم فرمودند: محرم نامحرمی را جداً مراعات کن، زیرا این برنامه برای تو و همه ی زنان نامحرم مصونیّت از افتادن در خیال گناه و خود گناه است.1
مقنعه، جلباب و عبا عناوینی است که در آیات و روایات برای پوشش زن بکار رفته. زن باید خود را بنده حق بداند، و نمک حق را نسبت به خود رعایت کند، و رعایت نمک منعم و مالک حقیقی، و ربّ واقعی به این است که از عظمت او حساب ببرد، و به قیامت و محاکمات او توجّه داشته باشد، و با تمام وجود از فرمانهای حضرتش که در قرآن، و در زبان انبیاء و امامان آمده پیروی کند تا خود و خانواده و جامعه اش از مضرات بد حجابی و بی حجابی در امان بماند.2
1- استاد حسین انصاریان، نظام خانواده در اسلام، چاپ دوازدهم، ص 265، به نقل از علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 77، ص 214. 2ـ استاد حسین انصاریان، نظام خانواده در اسلام، چاپ دوازدهم، ص 261.
(اولین نماز صبح فاطمه در 11 فروردین 1386)
1. بدون اجبار
2. از روی علاقه
3. اونم با همون وضوی قشنگش
4. خودش بیدار شده بود (تصادفی)
5. حسابی تشویقش کردیم.
بهار که میشه و درختها شروع به بیدار شدن و جونه زدن می کنند سیر و سیاحت و گردش و تفریح تو خونه ها هم باهاش جون می گیره مخصوصاً تو مناطقی مثل شهر ما که در واقع یه شهر کوهستانی و سرد سیره و ما تا بیام به خودمون بجنبیم فصل سرمای هوا شروع میشه. پدر و مادرایی هم که مثل ما همیشه ی خدا سرشون شلوغ و مشغول کار گرمه متأسفانه خوب یه جورایی شرمنده ی بچّه هاشون می شند. البته اینم بگم که انصافاً ما با وجود کمبود وقتمون سعی داشتیم رضایت دختر کوچولومون رو بدست بیاریم.
از این حرفها که بگذریم خود من چند وقتیه عجیب دلم هوای زیارت کرده. چشمم به در بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) منتظر مونده که کارت دعوتمون کی فرستاده میشه. تا حالا که قابل نبودیم. دیروز تلفن به صدا در اومد که برق شادی تو چشمام درخشید! آقای … از ارگان … تماس گرفته بود. می گفت قراره یه سفر زیارتی به مشهد مقدّس اونم با هواپیما (رفت و برگشت) ترتیب بدند و اسم منم تو لیستشون هست. این خبر منو خیلی خوشحال کرد ولی تا ماجرا رو به دخترم گفتم (فعلاً رئیس اونه) بغض کرد و گفت اگه بری مشهد دلم برات تنگ میشه و گریه می کنم! خوب منم مادر هستم و طاقت یه لحظه ناراحتی عزیزانم رو ندارم. از خدا خواستم که یه سفر با همسر و دخترم قسمتمون کنه. تلفن رو برداشتم و به آقای … زنگ زدم و ماجرا رو تعریف کردم. حالا نمی دونم آخرش قراره چی بشه . فقط امیدوارم ختم به خیر باشه که همون برام کافیه.
داشتم از گردشهای بهاری و تابستونی می گفتم؛ حالا که بهار شده دخترم مدام می پرسه چه موقع شهر بازی باز میشه؟ منو کی می برید پارک؟ خداییش خودمونم تا حالاش از فرصت استفاده کردیم و به بهانه ی دخترمون کلی تو این گردشگاهها سوار چرخ و فلک و وسیله های بازی جور و واجور شدیم (به تلافی دوران بچگیمون که کمتر به این جور جاها می رفتیم) امّا تنها نکته ی آزار دهنده که تو گردشگاهها هست وضعیت بد حجاب و عفاف و پخش موسیقی های عجیب و غریبه که متأسفانه باعث شده خیلی از خانواده های مذهبی کمتر به این اماکن سر بزنند. یه بار که خودمون به شهر بازی محلّمون رفته بودیم نمی دونم چه آهنگی بود ولی خوب از آهنگهای غیر استاندارد بود که شوهرم رفت و با شگرد مخصوص خودشون کاری کردند که به جای اون آهنگ شجریان پخش کنند. به نظر حقیر این حقّ ماست که بتونیم در محیطی سالم و بی دغدغه ساعاتی رو به همراه خانواده با آرامش سپری کنیم. ان شاء الله مسئولین هم بیشتر به این موارد توجّه داشته باشند و تمهیدات لازم رو در این خصوص مبذول فرمایند.
«میلاد مسعود پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) مبارکباد.»
خداوند در قرآن کریم در آیات متعددی به رویش مجدد گیاهان و توجه به این پدیده ی شگفت و عبرت گرفتن از آن اشاره نموده است؛ اینکه به یاد داشته باشیم تا ابد مهمان دنیا نیستیم و البتّه بعد از مرگمون به راحتی دوباره محشور شده تا
…فصل بهار با همه ی زیباییها و طراوتی که داره به راستی یاد آور درسهای بزرگی برای ماست. چند روز پیش قبل از اذان مغرب و عشاء؛ جملات زیبایی در مورد این فصل در تلویزیون شنیدم که خیلی جالب بود. بنده خدایی در رابطه با فصل خزان پاییز و سرمای زمستان صحبت می کرد که چطور سر سبزی و طراوت درختان و گیاهان را به یکباره به زردی و خشکی مبدل می کنه. امّا با اومدن بهار باز همه ی اون شاخه های خشک جوانه زده و برگهایی تازه تر و لطیف تر از قبل با خودش به ارمغان می یاره. تو زندگی ما هم کسانی بوده و هستند که نقش پاییزی و زمستانی داشته و از نظر مال و آبرو و
… در حقّمون ظلمهایی کرده اند. طبیعت به ما این درس رو می ده که باید با توکل به خدا به روزهای بهاری زندگی امید داشته باشیم. امید به روزهایی که با سر بلندی همه ی اون چیزایی که به ظاهر از دست دادیم دوباره بر می گرده و به قول معروف رو سیاهی همه ی بدیها برا خود زغال باقی می مونه و بس.این روزا دلم آروم و قرار نداره. بعضی از دوستانم، چند روزیه به مناطق جنگی سفر کرده اند. روزی که می رفتند دل منم با اونا همراه شد و انگار هر وقت خبر جدیدی برام میاره حس می کنم که منم اونجا کنار اون همه خاطرات و از گذشتگیها حضور دارم و برا درست فکر کردن و درست زندگی کردن انرژی می گیرم.
مدام می رم سراغ همراهم تا ببینم از سرزمین عشق، پیام کوتاهی رسیده یا نه. از سرزمین عاشورائیان؛ اونهایی که دنیا رو مثل خیلی از ما با حساب دو دوتا چهار نگاه نکردند و با معامله ای شیرین با خدا، اسمشون برا همیشه به نیکی جاودانه شد.
آخرین پیامی که برام از اون سرزمین مقدّس به همرام فرستاده شد؛ این بود:
«شلمچه، اربعین، شرمندگی!»
تو همین سه کلمه کلی حرف و حدیث بود که می شد خوند. و من حالا مثل اونایی که اونجا رفتند و حضور دارند به ادامه ی راهی فکر می کنم که باید با افتخار طی بشه حتی اگه تو این راه سختی و درد بخواد ما را از پا در بیاره ولی ما قوی تر از این حرفها باید باشیم که بزاریم به این راحتی زندگی کوتاه و موقتمون تو دنیا از ماها آدمهایی بی دین و سرکش در برابر دستورات خدا بسازه.
خدایا پناه می بریم به تو از دست هوا و هوسهای زودگذر دنیا! از دست هر آنچه که ما را رو حتی لحظه ای از تو دور کنه! خدایا چنان کن سر انجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار!
راستی دیشب مدام به یاد قیام امام حسین (ع) بودم و دوست دارم جمله ای که تو ذهنم گذشت شما هم بخونید:
راه امام حسین (ع) و قیام او در روز عاشورا تبدیل به کتابی عظیم گشت؛ با نوشته هایی طلایی. که هر قوم و ملّتی که در آینده آن را ورق زد متحوّل گشته و صلاح و رستگاری نصیبش شد و این نیست جز معجزه ی خون حسین (ع) در کربلا! و امروز دیگر یاران حسین (ع) در سرزمین کربلا 72 تن نیستند.
خیلی از پدر و مادرها هستند که دوست دارند بچّه هایی تربیّت کنند که به قول معروف مذهبی بوده و علاقه ی زیادی به اهل بیت علیهم السلام داشته باشند. امّا متأسّفانه چون راهکارهای درست این کار را نمی دونند دچار مشکلاتی شده و بعضی وقتها شاید با توجه به جوّ نامطلوبی که در مدارس و بیرون از خانه وجود داره، به این فکر کنند که این کار دیگه تو این دوره و زمونه غیر ممکن باشه. ولی به نظر بنده اگه همین پدر و مادرها خودشون از ابتدا یعنی دوران قبل از ازدواج، زمان حمل جنین و دوران بعد از تولد فرزندشون، مراعات خیلی از مسائلی که اسلام بیان داشته، انجام داده باشند در واقع کلی از مسیر تربیّت دینی فرزند و یا فرزندانشون رو طی کردند. و البته در باقی راه هم نیاز به توکل به خدا و توسل به ائمه علیهم السلام و البته کسب آگاهی و مطالعه کافی، متناسب با زمان خاص خود و ... هم دارند تا بتونند این امانتهای الهی رو به سلامت به مقصد سعادت برسونند.
نکته ی مهمی که باید توجّه داشت اینه که مواظب باشیم جوری عمل نکنیم که ایجاد حس مذهبی در کودکانمون فقط احساسی، مثل یه بادکنک پر از هوا باشه که با یه سوزن و به قولی یه تلنگُر، ترکیده بشه و دیگه هیچی از اون باقی نمونه.
راستش من و همسرم هم از اون دسته پدر و مادرها هستیم که علاقمند به داشتن فرزندی پاک و معطر به صفات عالیّه اخلاقی و ارادتمند به اهل بیت علیهم السلام می باشیم و این حرفا که زدم بی ارتباط با خاطره ای که می خوام بنویسم نیست.
یه شب که در خانه مشغول نگاه کردن تلویزیون بودم گوینده ی تلویزیون حدیث قشنگی از پیامبر خدا (ص) روایت کرد. تو اون حدیث اشاره به این مطلب شده بوده که نباید فرزندانمون رو به خاطر گریه کردن تنبیه کنیم. یه نگاه به همسرم کردم و یه بار دیگه حدیث رو برای ایشون که مشغول کار دیگه ای بودند تعریف کردم. اتفاقاً ایشون هم خوششون اومد. امّا از دخترم بگم که دور از ما تو اتاق دیگه ای مشغول نقاشی بود و من فکر می کردم که اصلاً حواسش به ما نیست. این گذشت و یه بار دخترم کار اشتباهی انجام داده بوده و من قصد تنبیهش رو داشتم (اون موقع دخترم سه سال و نیمه بود) همین طور که گریه می کرد به من گفت مگه اون شب پیامبر نگفت که بچّه هاتون رو وقتی گریه می کنند نزنید. من که هم از پناه بردن اون به حدیث پیامبر (ص) خوشحال شده بودم و هم متعجب از دقّتش که حتّی متوجّه شده بود که این جمله از چه کسی بوده؛ به احترام کلام و نام پیامبر اسلام (ص) لبخندی به دخترم زدم و گفتم: راست گفتی مامان. خوب شد که یادم انداختی ولی عزیزم اینم بدون که هم خدا، هم پیامبر خدا(ص) گفتند که بچّه ها باید مامان و باباهاشون رو اذیّت نکنند. دخترم هم با زبون بچّه گونش از من معذرت خواهی کرد و قضیّه با خوبی تمام شد. با خودم فکر می کردم که آیا اصلاً دختر من چه تجسّمی از پیامبر (ص) تو ذهنش داره ولی خوب خوشحال بودم که هر چی هست الآن خاطره ی خوب و شیرینی از ایشان در دلش هست که باید پرورش داده بشه.
«ان شاء الله که همه ی فرزندانمان با چراغ نورانی کلام اسلام و اهل بیت پیامبر (ص) از جهل و گمراهی در امان باشند.»
چند روزی بود که مشغلات کاریم زیاد و وقت برای به روز نمودن وبلاگم را از دست داده بودم. امّا الحمدالله مناسبت میلاد خجسته ی امام محمّد باقر (ع) را بهانه ای دیدم که حتماً یه سر به وبلاگم بزنم . همونطور که می دونید سوم صفر مصادفه با میلاد با سعادت پنجمین ستاره ی امامت امام محمّد باقر (ع).
بعد از اینکه کلی فکر کردم که چه نکات تربیّتی جالبی می تونم گلچین کرده و بنویسم یه دفعه به ذهنم اومد که از سخنان آن امام بزرگوار هدیه ای آماده کرده و تقدیمتون کنم امیدوارم نهایت استفاده رو برده و ما رو هم از دعای خیرتون بهره مند کنید.
1. موضوع: مداومت در کارها
محبوب ترین چیز نزد خدا، کاری است که پیوسته و مدام انجام شود، اگر چه کوچک باشد. (اصول کافی/ج2/ص82)
2. موضوع: منفوران
با مردم بهتر از آن چه دوست دارید به شما بگویند، سخن بگویید! که همانا خداوند از نفرین کننده ی دشنام دهنده، سرزنش کننده ی مؤمنان، ناسزاگوی بیهوده گو، گدای اصرار کننده، خشمگین می شود. (منتخب/ ص 401/ح4960)
3. موضوع: پاداش منتظران
بدانید کسی که منتظر حکومت حق باشد، پاداش او همانند پاداش روزه دار زنده دار است. (اصول کافی/ ج2/ ص176/چاپ اسلامی)
4. موضوع: رمضان،بهار قرآن
هر چیزی بهاری دارد و بهار قرآن ماه مبارک رمضان است. (بحار الانوار/ ج92/ص213)
5. موضوع : مقام یاری رساننده به حضرت مهدی (عج)
چون یکی از یاران قائم (عج) روی زمین گام نهد آن زمین به سرزمین های دیگر مباهات می کند که امروز فلان یاور حضرت قائم (عج) بر فراز من گام نهاد. (روزگار رهایی/ ص631)
6. موضوع : ایمان واقعی
هیچ انسانی نمیتواند ایمان واقعی داشته باشد مگر آن که خداوند عزّوجلّ و رسول خدا (ص) و همه ی ائمه ی اطهار علیهم السلام و امام زمانش را بشناسد و تحت فرمان آن حضرت قرار گیرد. ( الحکم الزاهره/ج2/ص275)
7. موضوع: نابود کننده ی انحرافات
حضرت مهدی (عج) تمامی انحرافات و نابسامانیهای فکری، اخلاقی، سنّتی و … را منهدم و اسلام ناب را تجدید حیات خواهد نمود. (منتخب الاثر/ ص 305)
8. موضوع : جهانی سرشار از امنیّت
در آخر الزمان کودکان خردسال با مارها و عقربها بازی می کنند و آسیبی به آنها نمی رسد شر از جهان رخت بر میبندد و تنها خیر باقی می ماند. (روزگار رهائی/ص 619)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ